شعر

هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش
هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش

برای آنکه نگویند، جسته‌ایم و نبود
تو آن‌که جسته و پیداش کرده‌ام، آن باش

دوباره زنده کن این خسته ی خزان زده را
حلول کن به تنم جان ببخش و جانان باش

کویر تشنه‌ی عشقم، تداوم عطشم
دگر بس است، ز باران مگوی، باران باش

دوباره سبز کن این شاخه‌ی خزان زده را
دوباره در تن من روح نوبهاران باش

بدین صدای حزین، وین نوای آهنگین
به باغ خسته‌ی عشقم، هزاردستان باش

حسین منزوی (۱۳۲۵–۱۳۸۳) شاعر نوگرای ایرانی بود که با غزل‌های عاشقانه و اجتماعی‌اش، غزل معاصر را دگرگون کرد. او در زنجان زاده شد، در تهران درگذشت، و آثارش همچنان الهام‌بخش شاعران و خوانندگان است
#حسین_منزوی
#شعر
#مادر
#کوپیولیسم
دیدگاه ها (۰)

داستان

کوه

برداشت ذغال اخته Pitt Meadows BC Canadaذغال اخته سالی یک بار...

قتل مادر

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط